با خودم گـــــفتم بلندشــــم کیک درست کنم
شب که همسری اومد بعداز شام باچایی بخوریم
خلاصه اینکه رفتم تو آشپزخونه و دست به کار شدم
چند روز پیش میخواستم سوپ جــو درست کنم(جوخیس کردم)
آخه من معمولا جو رو از شب قبل خیس میکنم
ولی ظاهرا به جای جو گنـدم خیس کـــردم
البته همون لحظه متوجه سوتی خودم شدم ها...
امروز اولین سالگرده عقدمونه...
یکسال پیش درست توی یه همچین روزی ساعت 5 بعداز ظهر
منو همسری در حضورخانواده ها و فامیل...کناره هم برای همیشه به عقده هم در اومدیم
چه روزه به یاد موندنی و زیبایی بود...
همسرگلم دوستت دارم
چندروز قبل همسری قراربود به یکی از دوستاش که تو صنف ادکلن فروشای اصل بود
وهمیشه ازشون خرید میکنیم بگه برامون ادکلن بیاره
همسری بعداز ظهرزنگید گفت سارا جان چه ادکلنی میخوای؟
گفتم والا نمیدونم دوستت چی معرفی میکنه؟
بعداز پرسیدن ازدوستش گفت میگه نینا ریچی ریچی و فارنهایت و دو سه تا اسم دیگه...
ادامه مطلب ...
دیشب با همــسـری،گلم داشـتـیم فـیـلم نـگاه مــیـکردیــم...
جاتـون خالی هنـدونه هـم میـخوردیـم...
(اونم چه هندونه شیرینی)
ازونجایی که دیگـه پازلی نبـود درسـت کـنـم،خـودم
واسه خودم یه چیزی دست و پا کردم،که سرگرم شم!
ادامه مطلب ...ازاستادى پرسیدندآیاقلبى که شکسته بازهم میتواندعاشق شود؟؟
استادگفت :بله!!
پرسیدند:آیاشما تاکنون،
ازلیوان شکسته،آب خورده ایاید؟
استادپاسخ داد :آیاشمابخاطرلیوان شکسته از آب خوردن دست کشیده اید؟!!
ظاهرا همسری علاوه بر سرگرم کردن،من قصد جمع آوری و درست کردنه کلکسیونی ازین پازل های چوبی رو داره!
چون دوباره یکی دیگه هم خریده آورده
میگم این چیه؟
با خنده میگه پازل!
ادامه مطلب ...